شما از نسخه قدیمی مرورگر خود استفاده می کنید و قادر به مشاهده صحیح این سایت نخواهید بود.
لطفاً مرورگر خود را به روز نمایید
دانلود آخرین نسخه مرورگرها

به مناسبت 444 روز تحقیر آمریکا در 13 آبان 1358: گزارش یک شکست

می گویند ایران حداقل یک بار رئیس جمهور آمریکا را عوض کرده است، این منهای دعوای امروز نامزدهای ریاست جمهوری آمریکاست که ایران نقش پررنگی در صحبت هایشان دارد. ماجرا برمی گردد به زمان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ایران وقتی کارتر رئیس جمهور آمریکا بود. جیمی کارتر تنها رئیس جمهور ایالات متحده است که تنها برای یک دوره یعنی 4 سال بر این کرسی نشست. دوره ای که شاید سخت ترین روزگار برای او بود؛ سختی این دوران را می شود از خاطرات همیلتون جردن به خوبی حس کرد؛ خاطراتی که یادآور روزهایی تلخ برای آمریکا و البته روزهایی شیرین برای ایران است. آنچه می خوانید قسمتی از خاطرات اوست، صحنه پایانی رسوایی ای که همیلتون جردن آن را «ایران گیت» می نامد، گزارشی از روزی که همه چیز برای کارتر تمام شد؛ گزارشی از یک شکست:

ساعت یازده و 40دقیقه صبح بود. تا چند دقیقه دیگر رونالد ریگان رسما با ادای سوگند دوران ریاست جمهوری خود را آغاز می کرد. ولی آنچه بیشتر برای من اهمیت داشت این بود که از این پس دیگر جیمی کارتر رئیس جمهوری آمریکا نبود. بیش از یکسال تلاش ما برای رهائی گروگانهای آمریکایی در ایران به نتیجه نرسید، ولی در این بیست دقیقه آخر دوران ریاست جمهوری کارتر امید پایان بخشیدن به این کابوس از هر زمان دیگری بیشتر بود. تمام اوقات شبانه روز ما در آخرین روزهای ریاست جمهوری کارتر صرف حل این مسئله شد و اکنون برای وصل خبر پرواز گروگانها از تهران دقیقه شماری، بلکه ثانیه شماری می کردیم.

محوطه ای در طبقه همکف کاخ سفید که به اطاق وضعیت معروف است بهترین و مدرین ترین وسائل ارتباطی جهان را دارد. در حالیکه دو گوشی تلفن را به دو گوش خود گرفته بودم چشمانم در روی دیوار بین صفحه تلویزیون که تشریفات آغاز ریاست جمهوری ریگان را گزارش می کرد و ساعت دیواری که گذشت ثانیه ها و دقیقه ها را نشان می داد در گردش بود. در کنار من در اطاق وضعیت، سروان «گری سیک» از اعضای دفتر شورای امنیت ملی و کارشناس امور خاورمیانه الئانور کونرز منشی من طی چهارسال گذشته و جرالد رافشون مشاور مطبوعاتی رئیس جمهوری و دوست صمیمی من در انتظار پایان کار و حرکت بسوی پایگاه هوائی آندروز بودند تا باتفاق همراه جیمی کارتر که از ظهر به بعد رئیس جمهوری پیشین آمریکا خوانده می شد بطرف جورجیا حرکت کنیم.

یکی از تلفن ها من و سروان گری سیک را به اتومبیل حمل پرزیدنت کارتر و رئیس جمهوری منتخب (ریگان) مربوط می ساخت و خط تلفنی دیگر به مرکز اطلاعات که در تماس دائم با تهران بود متصل می شد. چند دقیقه قبل خبردادند که گروگانها سوار بر دو هواپیمای الجزایری آماده پرواز از تهران هستند. قلب من بشدت می زد و همه آرزوی من در این لحظه این بود که این دو هواپیما قبل از ظهر و پیش از فرا رسیدن لحظه پایان ریاست جمهوری کارتر فرودگاه تهران را ترک کنند.

پس از چهارده ماه که چون کابوس بر ما گذشت اینک کارتر در انتظار فرا رسیدن یک لحظه شیرین در آخرین دقایق ریاست جمهوری خود بود. در این لحظات واپسین تنها خبر قطعی رهایی و پرواز گروگان ها از ایران بود که می توانست خنده همیشگی اوائل دوران ریاست جمهوریش را به چهره عبوس و خسته او بازگرداند.

اپراتور کاخ سفید که چند دقیقه قبل تلفن رئیس جمهوری را به اطاق وضعیت وصل کرده بود دوباره گفت «آقای جوردن، پرزیدنت کارتر می خواهند با شما صحبت کنند.» و لحظه ای بعد صدای رئیس جمهوری بگوشم رسید که می پرسید «خبر تازه ای نرسیده است؟»
در پاسخ گفتم «آخرین خبر ما اینست که هواپیماها آماده پرواز هستند.»

کارتر با صدای خسته ای گفت: «اینکه خبر تازه ای نیست. پنج دقیقه پیش هم همین را گفتید.»
پاسخ دادم: «متاسفانه هنوز اطلاع بیشتری دریافت نکرده ایم.»

کارتر گفت پس از رسیدن اتومبیل به محل انجام مراسم سوگند ریاست جمهوری ریگان هم تماس خودمان را با او قطع نکنیم. او یکی از همراهان خود فیل وایز را مامور حفظ تماس با ما کرده بود تا به محض وصول خبر پرواز هواپیماهای حامل گروگانها از تهران موضوع را در جریان انجام مراسم سوگند باطلاع وی برساند.

پس از آنکه رئیس جمهوری تلفن را قطع کرد درنظر خود مجسم می کردم تا چند دقیقه دیگر خبر پرواز گروگانها را از مرکز اطلاعات دریافت خواهم کرد و جریان را به «فیل وایز» گزارش خواهم داد و او هم بلافاصله یادداشتی برای پرزیدنت کارتر خواهد فرستاد و او در آخرین لحظات دوران ریاست جمهوری اش، پیش از اینکه ریگان به ادای سوگند ریاست جمهوری بپردازد از جای خود بلند خواهد شد و این خبرخوش را پشت میکروفن به اطلاع رئیس جمهوری آینده و ملت آمریکا خواهد رساند. رشته افکار مرا تصویر صفحه تلویزیون که رسیدن اتومبیل حامل کارتر و ریگان را به مقابل بنای کنگره نشان می داد قطع کرد. دیگر فرصت زیادی باقی نمانده بود. با مرکز اطلاعات تماس گرفتم و پرسیدم «آقایان خبر تازه ای هست؟» افسر مرکز اطلاعات پاسخ داد «نه آقای جوردن، هنوز هواپیماها پرواز نکرده اند. ما هم به اندازه شما علاقه مندیم که قبل از انجام مراسم این خبر ار بگوش پرزیدنت کارتر برسانیم. به محض دریافت خبر از تهران شما را در جریان خواهیم گذاشت» تشکر کردم و گفتم هر لحظه منتظر رسیدن این خبر خوش هستم. الئانور گفت: «هامیلتون چند دقیقه بیشتر به ساعت 12ظهر نمانده است. ما باید تا به حال کاخ سفید را ترک می کردیم. الان کارکنان دفتر ریگان سر می رسند و صحیح نیست که ما هنوز اینجا باشیم.»
گفتم: «الی... برای من مهم نیست که آدم های ریگان از دیدن من در اینجا خوششان بیاید یا نیاید. من تا آخرین لحظه که مراسم سوگند تمام بشود در اینجا خواهم ماند تا شاید خبری از تهران برسد و باطلاع کارتر برسانم.

در اینموقع دوباره اپراتور کاخ سفید گفت: پرزیدنت کارتر می خواهد با شما صحبت کند. کارتر از داخل ساختمان کنگره با صدای آهسته ای صحبت می کرد و می گفت: «ما الان داریم برای انجام مراسم تحلیف حرکت می کنیم هیچ خبر تازه ای نیست؟» دوباره با مرکز اطلاعات تماس گرفتم جواب منفی بود و درحالی که نمی توانستم تاثر و لرزش صدای خود را کتمان کنم گفتم: «متاسفانه نه آقای رئیس جمهور!»

این آخرین باری بود که من با کارتر در مقام ریاست جمهوری صحبت کردم چشم هایم به صفحه تلویزیون بود که جریان مراسم آغاز ریاست جمهوری ریگان را نشان می داد. ساعت درست 12 را نشان می داد که ابتدا جرج بوش به عنوان معاون رئیس جمهوری و سپس رونالد ریگان به عنوان رئیس جمهوری جدید شروع به ادای سوگند کردند.

حالت مغروقی را داشتم که امید نجات را از دست داده است. دوربین تلویزیون در حین انجام مراسم تحلیف از طرف ریگان، روی صورت کارتر متمرکز شد. کارتر چشمانش را بسته بود و معلوم نبود که از شدت خستگی چشمهایش را بسته یا دارد دعا می کند. رنگش پریده و صورتش پرچین و چروک بود و آثار خستگی و بی خوابی چند روزه کاملا در چهره اش خوانده می شد. گوشی تلفن ها را بی اختیار بگوش های خود فشار می دادم تا شاید در آخرین لحظه خبری برسد، ولی هیچ خبری نیامد و ریگان با جمله «... و امیدوارم که خداوند یار و یاور من باشد» سوگند خود را به اتمام رساند.

... دیگر همه چیز تمام شده بود: کار انتقال قدرت انجام یافت. رونالد ریگان رئیس جمهوری آمریکا شد و کارتر دیگر یک رئیس جمهوری سابق بیش نبود... و گروگان ها همچنان در هواپیماهای الجزایری منتظر اجازه پرواز از تهران بودند.

¤ برگرفته از کتاب بحران ؛خاطرات همیلتون جردن