ویژه نامه گرامیداشت شهادت آیت الله دکتربهشتی
تهیه وتنظیم:روابط عمومی دانشگاه ایلام
تیرماه1391
امام خمینی(ره):
شهید بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام بود
مقام معظم رهبری:
بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد، به خاطراینکه در دوران زندگیش کسی به عمق و والایی شخصیت این مرد پی نبرد. شهید بهشتی واقعا انسان برجسته ای بود در همه ابعاد
زندگینامه شهیدآیت الله دکتر بهشتی
شهید سید محمدحسینی بهشتی در دوم آبان 1307 هجری شمسی در اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش از روحانیان اصفهان و امام جماعت مسجد لومبان بود.
وی از چهار سالگی به مکتب رفت و در اندک زمانی قرائت قرآن و خواندن و نوشتن را آموخت و با ورود به دبیرستان به دلیل علاقه به تحصیل علومدینی، مدرسه را رها و در سال 1321 وارد حوزه علمیه شد. به سال 1325 یعنی در هجدهمین بهار زندگی خود به قم عزیمت کرد و در کنار تحصیل علوم دینی، در سال 1327 موفق به دریافت دیپلم ادبی در امتحانات متفرقه شد.
در همان سال، وارد دانشکده الهیات معقول و منقول شد و در سال 1330 با دریافت درجه لیسانس به قم بازگشت و در دبیرستان حکیم نظامی مشغول تدریس زبان انگلیسی شد. در سال 1331 ازدواج نمود که حاصل این پیوند، دو پسر و دو دختر بود.
وی در سال 1333، دبیرستان دین و دانش قم را تأسیس نمود و تا سال 1342 سرپرستی آن را برعهده داشت. در سال 1335 وارد دانشکده الهیات شد و تا سال 38 در آن دانشکده مشغول تحصیل در دوره دکترا بود، ولی پس از اتمام تحصیل در آن دانشکده بخاطر فعالیتهای چشمگیر فرهنگی ، تبلیغی و سیاسی که در داخل و خارج کشور به عهده داشت ، نتوانست رساله دکترای خویش را ارائه دهد و این امر به تأخیر افتاد. سرانجام در تاریخ 1/11/1353 ازرساله دکترای خود دفاع کرد و موفق به اخذ دکترا در رشته فلسفه شد.
از جمله خدمات فرهنگی ارزنده شهید بهشتی ، می توان از ایجاد آموزشکده زبان و علوم روز برای فضلای حوزه علمیه قم نام برد. در همین رابطه کانون اسلامی دانش آموزان و فرهنگیان قم را پایه گذاری کرد. شهید بهشتی در سال 1342 مدرسه علمیه حقانی را تأسیس کرد و به کمک جمعی از فضلای حوزه علمیه اقدام به تشکیل گروه تحقیقانی پیرامون حکومت در اسلام نمود. در همان اوقات توسط سازمان امنیت(ساواک) از قم به تهران انتقال یافت و در سال 1343با همکاری دکتر باهنر در بخش برنامه ریزی کتابهای وزارت آموزش و پرورش به تهیه و تدوین کتاب دینی برای مدارس اقدام کرد.شهید آیت الله بهشتی علاوه بر تسلط به زبانهای آلمانی و انگلیسی بر ادبیات فارسی ، عربی ، منطق ، فلسفه و تفسیر با بهره گیری از درس خارج فقه و اصول مرحوم آیت الله العظمی بروجردی و امام خمینی (ره) و مرحوم آیت الله داماد در این دو رشته صاحب نظر شد و اهل نظر، او را یکی از والاترین اسلام شناسان معاصر می دانند. این شهید راستقامت تاریخ به پیشنهاد و درخواست آیتالله حائری رحمهالله و آیتالله میلانی رحمهالله به هامبورگ عزیمت و سرپرستی مسجد و تشکل مذهبی جوانان آن شهر را عهدهدار و به فعالیتهای دینی و فرهنگی پرداخت.
در طی این مدت سفرهایی به عربستان، سوریه، لبنان، ترکیه و عراق(به منظور دیدار امام ( ره)) انجام داد. سرانجام در سال 1349، به ایران بازگشت و به فعالیتهای علمی، فرهنگی و سیاسی ادامه داد.
در این مدت، چندین بار توسط ساواک دستگیر و روانه زندان شد. در آذرماه 1357 به فرمان امام خمینی( ره)شورای انقلاب را تشکیل داد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره به عنوان ایدئولوگ و لیدر در صحنههای سیاسی، اجتماعی به فعالیت می پرداخت. پس از استعفای دولت موقت در سال 1358، مدتی به عنوان وزیر دادگستری و سپس،از سوی امام خمینی ( ره) به ریاست دیوان عالی کشور منصوب گردید.
پس از آنکه مجلس خبرگان توسط نمایندگان منتخب مردم ، تشکیل شد دکتر بهشتی نایب رئیس مجلس خبرگان بود و بیشتر جلسات مجلس خبرگان به ریاست ایشان برگزار می شد. این مدیر دلسوز نظام ، به رغم مشغله کاری فراوان ، با تلاش و کوشش فوق العاده و با همفکری و همکاری یاران دلسوز امام و انقلاب ، قانون اساسی جمهوری اسلامی را تدوین کردند؛ که به تأیید امام( ره) و تصویب امت رسید.
فاجعه هفتم تیر روز هفتم تیر 1360 بر اثر انفجار بمب نیرومندی در سالن اجتماعات حزب جمهوری اسلامی آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی رئیس دیوان عالی کشور همراه با دهها تن از شخصیتهای سیاسی و مذهبی کشور به شهادت رسیدند. این حادثه از جمله اقدامات تروریستی سازمان منافقین در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب محسوب میشود. شهید بهشتی در اجلاس دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی همراه با جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مقامات دولتی از جمله معاونین وازرتخانهها در حال تبادل نظر با یکدیگر در زمینه مشکلات کشور بودند. تشییع شهیدان خونینبال دو روز بعد از فاجعه هفت تیر، مردم برای تشییع شهدا، در میدان حسن آباد جمع شدند و به سوی بهشت زهرا به حرکت درآمدند. شهدای پاکباخته در راه حق، یکی پس از دیگری بر روی دستهای گرم و توانمند مردم به خاک سپرده میشدند و تا عصر آن روزفراموش نشدنی، 28 تن از شهیدان دفن شدند و تشییع بقیه، از جمله شهید مظلوم دکتر بهشتی، به وقت دیگری موکول شد. بامداد روز بعد با این که دفن شهدا اعلام نشده بود، اما سیل مردم به سوی بهشت زهرا سرازیر شد و سرانجام در آن موقع، پیکر پاک آن شهید مظلوم و تنی چند از همسنگرانش، روی دستهای پاک مردم به محل دفنشان انتقال یافت و پیکرآنان به خاک سپرده شد. قسمتی ازپیام امام خمینی(ره) به مناسبت شهادت شهید بهشتی بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون ملت ایران در این فاجعه بزرگ 72 تن بیگناه بعدد شهدای کربلا از دست داد . ملت ایران سرفراز است که مردانی را به جامعه تقدیم میکند که خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمین کرده بودند و دشمنان خلق گروهی را شهید نمودند که برای مشورت در مصالح کشور گرد هم آمده بودند ، ملت عزیز، این کوردلان مدعی مجاهدت برای خلق ، گروهی را از خلق گرفتند که از خدمتگزاران فعال و صدیق خلق بودند ، گیرم که شما با شهید بهشتی که مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و خصوص شما بود دشمنی سرسختانه داشتید ، با بیش از 70 نفر بیگناه که بسیاریشان از بهترین خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان کشور و ملت بودند چه دشمنی داشتید ؟ جز آنکه شما با اسم خلق از دشمنان خلق و راه صاف کنان چپاولگران شرق و غرب میباشید . ما گرچه دوستان و عزیزان وفاداری را از دست دادیم که هر یک برای ملت ستمدیده استوانه بسیار قوی و پشتوانه ارزشمند بودند . ماگرچه برادران بسیار متعهدی را از دست دادیم که بودند و برای ملت مظلوم و نهادهای انقلابی سدی استوار و شجرهای ثمر بخش بشمار میرفتند ، لیکن سیل خروشان خلق و امواج شکننده ملت با اتحاد و اتکال بخدای بزرگ هر کمبودی را جبران خواهد کرد . ملت ایران با اعتماد بقدرت لایزال قادر متعال همچون دریائی عاجز را که در سوراخها خزیدهاید و نفسهای آخر را میکشید به جهنم میفرستد و خداوند بزرگ پشت و پناه این کشور و ملت است . این جانب بار دیگر این ضایعه عظیم را به حضور بقیهالله ارواحنا له الفدا و ملتهای مظلوم جهان و ملت رزمنده ایران تبریک و تسلیت عرض میکنم . من با بازماندگان شریف و عزیز این شهداء در غم و سوگ شریک و رحمت واسعه خداوند رحمان را برای این مظلومان و صبر و شکیبائی را برای بازماندگان محترم آنان از درگاه خداوند متعال خواستارم . رحمت خدا و درود بیپایان ملت بر شهدای انقلاب از پانزده خرداد 42 تا 7 تیر ماه 60 و سلام و تحیت بر مظلومان جهان و مظلومان ایران در طول تاریخ . روح الله الموسوی الخمینی نهم تیرماه1360 |
خاطراتی از همراهی رهبر انقلاب و شهید بهشتی
آنچه در پی میآید خاطراتی است از همراهی رهبر انقلاب و شهید بهشتی از زبان آیتالله محمدعلی موحدی کرمانی*، که پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، آن را در آستانه سالروز شهادت شهید بهشتی منتشر میکند:
ماجرای تشکیل حزب جمهوری
ما معمولاً تابستانها به مشهد میرفتیم. تابستان سال 1355 بود یا 1356. در مشهد به مرحوم ربّانی املشی برخوردم که از دوستان قدیمی و صمیمیام بود. پرسید: «کی آمدید؟» جواب دادم: «همین تازگیها آمدهام.» گفت: «پس به دیدنت میآییم.» گفتم تشریف بیاورید. نشانی منزل را گرفت و گفت: «با آقای خامنهای میآییم.» آن موقع آیتالله خامنهای در مشهد بودند. با هم قرار گذاشتیم. پیش از ظهر بود که آقایان تشریف آوردند. یک ساعتی با هم نشستیم. در بین صحبتها این مسئله مطرح شد که چه خوب است تشکلی بهوجود آوریم. این فکر در جمعمان مورد پسند واقع شد. جمع اصل قضیه را پذیرفت.
صحبت شد که آیتالله دکتر بهشتی هم مشهد هستند و بهتر است با ایشان هم صحبت کنیم تا اگر اصل قضیه را پذیرفتند، ایشان هم به جمع ما بیاید. همان موقع راه افتادیم. دوستان منزل آقای بهشتی را بلد بودند. آقای خامنهای فولکسی داشتند، سوار شدیم و ایشان رانندگی میکردند. یادم هست که فولکس ایشان سر و صدا و تق و توق زیادی میکرد. مرحوم ربّانی املشی به شوخی گفت: «ما خجالت میکشیم سوار این ماشین شویم. هر کس صدای این ماشین را بشنود، میگوید اینها کی هستند؟!» همگی خندیدیم.
در راه هنوز به منزل آقای بهشتی نرسیده بودیم که دیدیم دکتر باهنر میخواست از یک طرف خیابان به آن طرف برود. به ایشان رسیدیم. به نظر میرسید صبحانهای تهیه کرده بود. گفتیم ما در فکر چنین تشکلی هستیم، شما هم با ما بیا. ایشان هم گفت: «چشم!» ایشان هم آمد و چهار نفر شدیم. به ایشان گفتیم که میخواهیم به منزل آیتالله بهشتی برویم. شهید بهشتی دم در آمد. گفتیم که میخواهیم قدری راجع به موضوعی صحبت کنیم. ایشان عذر خواستند و گفتند که نمیشود، چون آن موقع جلسه یا مهمان داشتند. برای جلسهی بعد قرار گذاشتیم. خاطرم نیست که روز بعد بود یا عصر همان روز. در جلسهی با شهید بهشتی ایشان پذیرفتند که ایجاد این تشکل کار خوبی است. به این ترتیب پنج نفر شدیم. گفتیم حالا بنشینیم ببینیم چه کسانی میتوانند در این کار با ما همفکر باشند تا آنها را جمع کنیم. شروع به شناسایی افراد در تهران و قم و مشهد کردیم تا با آنها صحبت کنیم.
در قم آیتالله مشکینی، آیتالله مؤمن و آیتالله طاهری خرمآبادی. یادم نمیآید در قم غیر از اینها شخص دیگری را پیدا کرده باشیم. در تهران آیتالله مهدویکنی و چند نفر دیگر. آقایان هاشمی و منتظری هم مورد نظرمان بودند که آن موقع این دو نفر در زندان بودند. البته برخی مثلاً در روحانیت مبارز بودند که بعدها ملحق شدند، ولی تا آنجا که یادم میآید، در این مرحلهی تشکل حزب نبودند. در مشهد هم آقای طبسی و شهید هاشمینژاد بودند. با اینها صحبت و مذاکره شد و در جریان قرار گرفتند و قرار شد اعضای اصلی و مؤسس باشند. پیش از اتمام سفر مشهد، تصمیم گرفته شد که در تهران هم جلسهای تشکیل بدهیم.ما برای تنظیم اساسنامهی حزب، جلسات سرّی متعددی داشتیم. پس از پیروزی انقلاب مسئله آشکار شد و حزب جمهوری اسلامی اعلام موجودیت کرد. به دنبال آن جلسات هم تشکیل میشد. در جلسهای که همهی اعضا دعوت شده بودند تا شورای مرکزی و شورای داوری و شورای افتاء** را انتخاب کنند، یادم میآید مرحوم حاج احمدآقا هم شرکت کردند. اول شورای مرکزی تعیین شدند و بعد، اعضای شورای داوری و شورای افتاء نیز مشخص شدند.