En Ar

فاطمه ناموس شاه لافتي ست فاطمه زيبا ترين واژه هاست

اقوال مختلف درباره سالروز شهادت حضرت زهرا(س) رازي از رازهاي الهي است به مناسبت ايام فاطميه با «محمدحسين رجبي دواني» عضو هيئت علمي دانشگاه و کارشناس تاريخ اسلام در خصوص تاريخ دقيق سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها و چگونه به آتش کشيدن در خانه يگانه دختر نبي مکرم اسلام صلي الله عليه وآله وسلم گفت‌وگو کرديم که مشروح آن در پي مي‌آيد: به گزارش خبرنگار آيين و انديشه فارس، به مناسبت ايام فاطميه با «محمدحسين رجبي دواني» عضو هيئت علمي دانشگاه و کارشناس تاريخ اسلام در خصوص تاريخ دقيق سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها و چگونه به آتش کشيدن در خانه يگانه دختر نبي مکرم اسلام صلي الله عليه وآله وسلم گفت‌وگو کرديم که مشروح آن در پي مي‌آيد: قول مشهور شيعه درباره سالروز شهادت فاطمه(س) 75 و 95 روز بعد از رحلت پيامبر(ص) است/ آيا «سبع» و «تسع» مشتبهه شده است؟ * اقوال مختلفي درباره شهادت حضرت فاطمه زهرا عليها‌السلام نقل شده است، قول معتبر کدام است؟ -در ارتباط با روز شهادت يا فاصله شهادت حضرت زهرا(س) با ارتحال پيغمبر(ص) ميان شيعه و سني، همچنين ميان خود شيعيان اختلاف هست. منابع اهل تسنن عموماً اين مدت را ? ماه پس از ارتحال پيغمبر(ص) نقل مي‌کنند و معتقدند که آن حضرت(س) پس از پيامبر(ص) ? ماه در قيد حيات بودند، در حالي که در منابع شيعه، مشهور دو قول است که يک ?? روز ديگري ?? روز بعد از ارتحال حضرت خاتم صلي الله عليه وآله وسلم هست که بر اين مبنا در حقيقت ?? جمادي الاول و ? جمادي الثاني را ذکر مي‌کنند.البته بنده شخصاً ضمن احترام به راويان و علماي گذشته و محدثان شيعه اين عذر را نمي‌پسندم و نمي‌پذيرم که گفته شده به سبب آنچه که در گذشته نقطه‌گذاري در رسم‌‌الخط مسلمانان وجود نداشته است، «تسع» و «سبع» مشتبهه شده و نمي‌دانند که سالروز شهادت بي بي دو عالم(س) 75 روز بوده يا ??روز پس از رحلت رسول خدا(ص) بوده است!به طوري که بنده شخصاً معتقدم امر اعتقاد به ولايت اهل‌بيت عليهم‌السلام و آن هم سرور بانوان دو عالم و قرة العين رسول چنان بايد براي شيعه و مدعيان پيروي از اهل‌بيت عليهم‌السلام مهم باشد که اصلاً نيازي به کتابت اينها نباشد، بايد مردم چنان نسبت به اين مسئله به خصوص با شهادت مظلومانه سرور بانوان دو عالم حساس بوده باشند که اين را آنچنان به خاطر مي‌سپردند که هر سال براي يادآوري چنين مصيبت عظمايي سالروزش را به سوگ مي‌نشستند.لذا اينکه بگوييم در اذهان يک چنين مسئله‌اي و مشکلي به خاطر نبودن نقطه‌گذاري پيش آمده است، عذر پذيرفته نيست و نشان مي‌دهد که متاسفانه برخي از گذشتگان، آن اعتقاد راستيني که بايد نسبت به مقام اهل بيت(ع) و بزرگداشت آنچه به آن ذوات مقدس مربوط مي‌شود، مثل امروز که شيفتگان اهل‌بيت(ع) باور دارند، در گذشته وجود نداشته است، به قول مرحوم دکتر شهيدي شايد هم، سري از اسرار مربوط به حضرت زهرا(س) هست که بايد راجع به آن بزرگوار خيلي مسائل ناشناخته بماند، همان‌گونه که راجع به ولادت آن حضرت(س) قول ثابتي نداريم و دقيق نمي‌دانيم ولادت آن حضرت درچه روز و سالي اتفاق افتاده است، آيا قبل از بعثت يا بعد از بعثت و در چه سالي بوده است؟! که قول مشهور بعد از بعثت است. مورد ديگر در اين ارتباط که لازم به آن اشاره شود و دکتر شهيدي مطرح مي‌کند، اينکه محل دفن آن حضرت(س) اکنون دقيقاً مشخص نيست، آيا حضرت فاطمه سلام الله عليها در بقيع، خانه خود يا روضه منوره پيغمبر دفن است و همين‌طور سن شهادت ايشان، اينها مواردي است که دکتر شهيدي مي‌گويد: «احتمال دارد از اسرار الهي باشد». مشهور علماي شيعه 95 روز را صحيح مي‌دانند* پس با اين اوصاف، قول ?? روز صحيح‌تر است؟ ـ قول 95 روز اکنون به عنوان قول صحيح‌تر پذيرفته شده است، وقتي مي‌گويم به سبب اينکه گفته شده رسم‌الخط مشکل داشته و نتوانستند بفهمند اين واقعه «سبع» است يا «تسع» که چون آن موقع نقطه گذاشته نمي‌شده و همچنين دندان‌هاي درشت حروف مشخص نبوده است، اگر ما اين را بپذيريم، از نظر ارزش هر دو يکسان هستند، يعني اينکه ما چه هفت بخوانيم و چه 9 ارزش آن يکسان است، منتها شايد با توجه به برخي شواهد و قرائن، علماي ما قول دوم را ترجيح دادند و البته براي عرض ارادت ساحت مقدس حضرت زهرا عليها‌السلام هر دو قول را ما بزرگ مي‌شماريم و نسبت به ذات مقدس آن حضرت(س) در هر دو قول اظهار سوگ و مصيبت مي‌کنيم. حضرت زهرا(س) به مرگ ظاهري يا بيماري از دنيا نرفته است/ منابع اهل سنت شهادت صديقه طاهره را تائيد مي‌کنند* شبهه‌اي که درباره عروج ملکوتي حضرت صديقه طاهره(س) مطرح مي‌شود اين است که ايشان به مرگ طبيعي از دنيا رفتند، لطفا در اين خصوص توضيح دهيد.- آنچه واقعاً جاي سؤال هست، اينکه مسلمانان اگر ارادت و اعتقاد به ذات مقدس پيامبر عظيم‌الشان اسلام صلي الله عليه وآله وسلم داشته باشد، چه شيعه و چه هر فرقه ديگري باشند و به ذات پيامبر اکرم(ص) اعتقاد و باور داشته باشد، آيا جاي سؤال نيست که چرا بايد تنها يادگار پيامبر و نورديده آن حضرت که فرمود او سرور بانوان دو عالم است و بارها فرمودند: «ابنتي فاطمه فإنّها سيدة نساء العالمين مِن الأوّلين و الآخرين» و همچنين احاديثي از پيغمبر (ص) که داريم که مي‌فرمايند: «رشد و نمو ظاهري و مادي حضرت صديقه کبري(س) نسبت به دختران هم سال خود دو برابر بوده است»؛ يعني مثلاً اگر آن قول معروف را اصل قرار دهيم که حضرت صديقه طاهره (س) در ? سالگي ازدواج کرده است، با اين فرمايش پيامبر(ص)، حضرت زهرا(س) در سن ? سالگي از نظر ظاهري و مادي معادل دختر ?? ساله زمان خود بوده است. منابع اهل تسنن سن آن حضرت را در هنگام شهادت 27 و 28 سال گفتند. اگر ما آن را اصل قرار دهيم، اين سني براي بانويي که در اوج طراوت در زمان حيات پدر بوده است و ايشان حداقل به نقل خود اهل تسنن ? ماه پس از وجود مقدس پيامبر عظيم‌الشان اسلام در قيد حيات نباشد، چرا!؟ آيا دچار بيماري يا دچار مشکلي بوده است، اين بيماري اگر وجود داشته، بايد سابقه در زمان پيامبر(ص) داشته باشد، در حالي که ما اصلاً يک چنين مسئله‌اي را نمي‌بينيم و اين نشان مي‌دهد که آن حضرت به دليل تألمات شديد روحي و جسمي که در وجود نازنينش به وجود آمد، در اين فاصله کوتاه بعد از پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم به لقاي الهي پيوست، ما اگر نقل‌هايي که حتي در برخي از منابع اهل تسنن وجود دارد، مانندکتاب «الامامة والسياسة»، تأليف «ابن قتيبه دينوري» و يا نقل‌هايي که «ابن ابي الحديد» شارح نهج‌الابلاغه آورده است و ديگر منابع اهل تسنن وجود دارد، به وضوح نشان مي‌دهد که حضرت صديقه کبري عليها‌السلام نسبت به حوادث بعد از پيغمبر(ص)، حوادث سياسي پس از رحلت ايشان و تصاحب و غصب خلافت به شدت ايشان موضع داشتند و متأثر بوده است، نه از باب اينکه چرا خلافت و قدرت از کف همسر او بيرون رفته است، بلکه به سبب آنچه که حضرت(س) مشاهده مي‌کرد، تمام تلاش‌ها و زحمات طاقت‌فرساي پيامبر بزرگوار اسلام(ص) با چنين توطئه‌اي به باد مي‌رود و اسلام به انحراف کشيده مي‌شود و مهم‌ترين اصل اسلام که ولايت اهل‌بيت عصمت و طهارت عليهم‌اسلام براي هدايت بشريت تا پايان تاريخ و پايان جهان است، اين گونه مورد حمله قرار مي‌گيرد و ولايت از محضر امور خارج مي‌شود، لذا مجموع اين حوادث آن حضرت(س) را به شدت متألم کرد. «ابن قتيبه دنيوري» نقل مي‌کند که حضرت زهرا(س) خانه خود را مأمن کساني قرار دارد که نسبت به حاکميت خليفه اول موضع داشتند و به ولايت و خلافت اميرالمومنين علي عليه‌اسلام پاي مي‌فشاردند و آنها در خانه حضرت زهرا اجتماع و تحصن کرده بودند و حاضر به بيعت خليفه نبودند، بعد «ابن قتيبه» مي‌گويد که «عمر بن خطاب» به «ابوبکر» گفت تا علي(ع) بيعت نکرده، به سبب جايگاهي که نسبت به پيغمبر(ص) دارد پايه‌هاي حکومت تو محکم نخواهد شد و لذا بايد از علي(ع) بيعت گرفت و خليفه اول هم موافقت کرد. حاميان ولايت در خانه فاطمه(س) تحصن کردند/ آتش و تهاجم غاصبان عليه خانه فاطمه(س) در آغاز ابوبکر، «قنفذ» غلام آزاد شده عمر را فرستاد که به خانه فاطمه(س) برود و به اميرالمومنين علي(ع) بگويد: خليفه رسول خدا(ص) تو را مي‌طلبد، وقتي قنفذ به حضرت علي(ع) پيغام ابوبکر را رساند، امام (ع) در جواب فرمود: «چه زود به رسول خدا(ص) دروغ بستيد» و او را باز گرداند. بار ديگر خليفه به قنفذ گفت به علي بگو: جانشين پيغمبر خدا(ص) تو را مي‌طلبد، که حضرت(ع) در پاسخ فرمود: «سبحان الله! چيزي را ادعا کرده است که در حد و اندازه او نيست». بنابراين آن دو تصميم گرفتند از راهي جز مسالمت وارد عمل شوند. «ابن قتيبه» مي‌نويسد که عمر با گروهي به سوي خانه زهرا(س) حرکت کرد، در حالي که شعله آتشي در دست داشت، مردم به او گفتند: عمر به کجا مي‌روي، گفت: اين خانه را که محل توطئه خلافت ما شده است، مي‌خواهم با اهل آن به آتش بکشم! به او گفتند: اي عمر! در اين خانه دختر پيغمبر حضور دارد، گفت: اگر چه او باشد، من اين کار را مي‌کنم، «ابن قتيبه» مي‌گويد: عمر و افرادش خانه فاطمه(س) را محاصره کرد و فرياد برآورد که؛ اي دختر پيامبر(ص)! اين افرادي که در خانه‌ات پناه گرفتند، بايد بيرون بفرستي تا بيعت کنند و گرنه خانه را به آتش مي‌کشم. استغاثه حضرت زهرا(س) پشت در، دل‌هاي مهاجمان را به لرزه درآورد/ گروهي از مهاجمان صحنه را ترک کردند «ابن قتيبه» در ادامه مي‌گويد: فاطمه زهرا(س) پشت در‌آمد و فرمود: «اي پسر خطاب! اين بود عمل به سفارش رسول خدا(ص) که بعد از من با خاندانم نيکي کنيد؟! هنوز کفن پدر من خشک نشده است، با خاندان او اين گونه برخورد مي‌کنيد؟». او گفت: اي دختر پيامبر(ص) مي‌دانم که نزد پدرت چه قدر محبوب بودي. اما اگر در را نگشايي تا آنها بيعت کنند، اين خانه را آتش مي‌زنم و اين کار دين پدرت را محکم‌تر مي‌کند! حضرت زهرا عليها‌السلام وقتي چنين ديدند، خطاب به پيغمبر عرضه داشتند: «اي پدر! بعد از تو، ما از پسر ابي قحافه و پسر خطاب چه‌ها که نديديم» و شروع به استغاثه‌اي کرد که به نقل «ابن قتيبه» چنان دلخراش بود که همان افرادي که آمده بودند، نزديک بود دل‌هايشان شکافته و جگرهايشان پاره‌پاره شود و به شدت گريستند و عده زيادي از آنها صحنه را ترک کردند، منتها «ابن قتيبه» ديگر نمي‌گويد چگونه! نقل مي‌کند که در خانه باز شد و اينها وارد خانه شدند و بازوان علي(ع) را بستند و او را وارد مسجد کردند تا از او بيعت بگيرند. اما منابع شيعه مي‌گويند که عمر بن خطاب تهديد خودش را عملي کرد، در را آتش زد، همين که در مقداري باز شد، آن را با فشار سختي گشود، در حالي که حضرت زهرا(س) پشت در بود و بين در و ديوار اين ضربت بر او وارد شد و چون باردار بود، موجب سقط جنين آن حضرت(س) شد و حضرت از هوش رفت و زماني که به هوش آمد، ديد امير‌المومنان عليه‌السلام را کشان کشان با بازوان بسته به طرف مسجد مي‌برند، اين بود که خود را با همان حالت زار به امير‌المومنان (ع) چسباند، لباس او را گرفت و فرمود: «نمي‌گذارم با پسرعمويم اين گونه رفتار کنيد». به نقلي خود ابن خطاب و به نقلي به دستور او «قنفذ» با غلاف شمشير به دستان حضرت زدند که دستان مبارکش کبود و قدرت او زائل و دوباره بيهوش شد و امير‌المومنين (ع) را رها کرد. فاطمه(س) شمشير را بالاي سر علي(ع) ديد، بي‌محابا به سمت قبر پدر رفت/ نفريني که در سايه دستور ولي اجرا نشد حضرت علي(ع) را وارد مسجد کرده بودند، در اين هنگام حضرت زهرا (س)به هوش مي‌آيد، اين نقل را باز «ابن قتيبه» دارد که وقتي حضرت فاطمه عليهاالسلام ديد، شمشير را بر سر امير‌المومنان (ع) گرفتند و او را تهديد مي‌کنند که اگر بيعت نکند، آن حضرت را گردن خواهند زد، فرمود: «دست از پسر عمويم برداريد که به خدا سوگند که اگر او را رها نکنيد، به سوي قبر پيامبر(ص) مي‌روم و در حق شما نفرين خواهم کرد»، معطل هم نشد و به سوي قبر مطهر پيغمبر(ص) رفت، اميرالمومنين(ع) که چنين صحنه‌اي را ديد، به سلمان فرمود: «سلمان برو، جلوي ايشان را بگير که اگر نفرين کند، خدا عذابي خواهد فرستاد که ديگر کسي روي زمين باقي نخواهد ماند!». سلمان آمد تا مانع حضرت(س) شود، عرض کرد: شما پدرتان رحمة للعالمين بود، نفرين نکنيد، فرمود: «اي سلمان! بگذار دادم را از اين بيدادگران بگيرم»، سلمان عرض کرد: اين گفته من نيست، اين فرموده امير‌المومنين است. لذا تا حضرت صديقه طاهره (س) شنيد امير‌المومنين دستور داده است، فرمود: «چون او فرمان داده است، من اطاعت مي‌کنم و شکيبايي مي‌ورزم و از خدا فقط مي‌خواهم که بين ما و آنها داوري کند». علي(ع) بعد از شهادت فاطمه(س) بيعت را به خاطر مصالح اسلام پذيرفت «ابن قتيبه» مي‌گويد: ابوبکر وقتي اين صحنه را ديد، به شدت منقلب و منفعل شد و گفت: دست از علي(ع) برداريد که ما او را مجبور به بيعت نمي‌کنيم، اين جا بود که شمشير را از سر ايشان برداشتند و امير‌المومنين(ع) و حضرت فاطمه(س) به خانه بازگشتند، البته برخي از نقل‌ها اين است که در همان جلسه ابوبکر جلو آمد و دست خود را به دست حضرت (ع) زد و اين طور جلوه دادند که امام علي (ع) بيعت کرده است، اما ظاهراً نقل صحيح اين است که امام علي (ع) در آنجا بيعت نکرد و حضرت (ع) به خانه رفت و به نقل اکثر منابع اهل تسنن تا حضرت زهرا (س) در قيد حيات بود، امير‌المومنين (ع) بيعت نکرد و پس از رحلت آن حضرت(س) بيعت کرد. البته عده‌اي در نهايت بي‌معرفتي مي‌گويند: علي (ع) پشتوانه‌اش زهرا(س) بود و چون او را از دست داد، احساس کرد که هيچ پشتوانه‌اي ندارد و مجبور شد بيعت کند، اما قضيه صحيح اين است که امير‌المومنين چون دستگاه غاصب خلافت را قبول نداشت، به عنوان اعتراض خاندان پيامبر (ص) بيعت نکرد و اين عدم بيعت تا حضرت زهرا (س) در قيد حيات بود، ادامه داشت، منتها وقتي مشاهده فرمود که جريان ارتداد در عالم اسلام پديد آمده و مدعيان دروغين نبوت قصد هجوم به مدينه و نابودي دارالاسلام را دارند، براي اينکه خيال خليفه از جانب حضرت آسوده بوده و بداند ايشان فعاليتي ضد او نخواهد داشت، به خليفه اول پيام داد تا به منزل آمده و از حضرت بيعت بگيرد، پس امام علي (ع) براي ايستادگي برابر جريان مرتدين و از بين بردن اقتدار آنها و براي حفظ اصل و اساس اسلام، مجبور به بيعت با خليفه نخست شد، لذا علاوه بر حضور در نمازها، جاهايي که خليفه دچار مشکل شده و حيران مي‌ماند و از او درخواست کمک مي‌کرد، هدايت و راهنمايي خويش را از او دريغ نمي‌داشت، در واقع براي حفظ مصالح اسلام، خليفه وقت را ياري مي‌فرمود. فاطمه زهرا(س) غاصبان خلافت را بايکوت کرد منتها همين «ابن قتيبه» بعد از آن حوادثي که پديد آمد، نقل مي‌کند که حضرت زهرا (س) با وجود قضاياي فدک و برخوردي که صورت گرفت، خليفه را تحريم کرده بود و با او سخن نمي‌گفت که به اصطلاح امروز بايکوت کرده بود و حتي اگر سلام هم مي‌کردند، جواب سلام آنها را نمي‌داد تا اينکه خبر رسيد، دختر پيغمبر در بستر بيماري است و عنقريب از دنيا خواهد رفت، لذا مردم مدينه ابتدا زنان انصار، بعد مردانشان، بعد مهاجرين آمدند که در حقيقت هم عيادت و هم وداع با حضرت زهرا مي‌کردند، به طوري که کسي جز خلفاي اول و دوم نماند، اينها ديدند که به زودي دختر پيغمبر(ص) از دنيا خواهد رفت و اگر به عيادت ايشان نروند، مشکل پديد خواهد آمد و براي اعتبار و حيثيت‌شان سخت خواهد بود و چون حضرت زهرا (س) آنها را تحريم کرده بودند و اجازه ورود به آنها نمي‌داد، اميرالمومنين عليه‌السلام را در فشار قرار دادند که براي آنها از حضرت زهرا(س) اذن ورود بگيرند و امير‌المومنان(ع) مقاومت مي‌کردند تا اينکه حضرت صديقه کبري عليها‌السلام متوجه شدند که امام علي (ع) در فشار است و لذا جمله عجيبي دارد و اين نشان از اوج ولايت مداري سرور بانوان دو عالم دارد که حضرت زهرا(س) به امير‌المومنان(ع) عرض کرد: «خانه، خانه تو است و من هم کنيز تو هستم و اختيار با شماست»، يعني به اينها اجازه بدهيد بيايند و حضرت هم اجازه داد و اينها وارد شدند. باز «ابن قتيبه» نقل مي‌کند که آنها سلام کردند، حضرت زهرا(س) که به علت صدمات جسمي و روحي بستري بودند، جواب سلام آنها را نداد و روي مبارکش را برگرداند. خليفه اول از اقداماتي که کرده بود، شروع به عذرخواهي کرد، حضرت(س) پاسخ آنها را نداد و در حقيقت بدون آنکه به آنها نگاه کند فرمود: «من هر دوي شما را قسم مي‌دهم که به خدا که آيا اين کلام را از پدرم(ص) نشنيديد که فرمود؛ فاطمه پاره تن من است و هر کس او را بيازارد، من را آزرده است و هر کس مرا بيازارد، خدا را آزرده است»، هر دو تصديق کردند که اين کلام را از رسول خدا (ص)شنيدند، حضرت(س) وقتي اين اقرار را از آنها گرفت، دستان مبارکش را به آسمان بلند کرد و به خدا عرضه داشت: «خدايا اينها به شدت مرا آزردند و بدين ترتيب رسول تو و تو را آزردند و من از اينها نخواهم گذشت تا در روز قيامت در کنار پدرم از اينها دادخواهي کنم» که ابوبکر به شدت از اين سخن حضرت(س) منقلب شد و تعادل خود را از دست داد و به هم ريخت، اما خليفه دوم به او گفت: شايسته نيست خليفه رسول خدا از سخنان يک زن اين‌گونه منقلب و منفعل شود، ما وظيفه ديدار و عيادت از يک بيماري را داشتيم که انجام داديم! دست وي را گرفت و از خانه بيرون رفت و عجيب اين است که «ابن قتيبه دينوري» از علماي برجسته اهل تسنن در کتابش برخي از منابع و مصادر قديمي تاريخ اسلام آورده است که آنها اشاره مي‌کنند، چند روز بعد از اين واقعه هم حضرت صديقه کبري عليها‌السلام جان به جان آفرين تسليم کرد. حضرت فاطمه(س) نخستين شهيد راه ولايت است/ فاطمه(س) با اينکه زن است، مظهر ولايتمداري و ايثارگري است * اشاره داشتيد که برگزاري مراسم ايام فاطميه و روزهايي که مردم در شهادت دردانه پيامبر اعظم(ص) به سوگ مي‌نشينند، شايد سري از اسرار باشد تا ياد و نام بي بي دو عالم عليها‌السلام همواره زنده نگه داشته شود. چرا علما همواره در تکريم و بزرگداشت سالروز شهادت حضرت فاطمه(س) تاکيد دارند و آن را جزو شعائر اسلامي مي‌دانند؟ - حضرت زهرا سلام الله عليها مقامي آنچنان رفيع دارد، به طوري که تنها کسي است که رسول خدا(ص) و سرآمد خلقت، در عمر مبارک‌شان دست ايشان را بوسيده و آن حضرت(س) را مي‌بوئيدند و مي‌فرمود: «من از فاطمه بوي بهشت را استشمام مي‌کنم»، همين طور پيغمبر(ص) در برابر او به قامت بر مي‌خواست و به استقبال او جلو مي‌رفت و صبر نمي‌کرد که حضرت زهرا(س) به او برسد، خود به سوي او مي‌رفت، اين حرکت از پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم راجع به هيچ کس نداريم، نه از باب اينکه ايشان فرزند پيغمبر(ص) بود و يا يک عاطفه پدري به فرزند داشته باشد، خير! پيغمبر فرزندان ديگري هم داشت، راجع به هيچ کدام از آنها چنين نکرده بود، اين به سبب مقام عظيم حضرت صديقه کبري (س) است. حتي علماي شيعه اختلاف دارند که مقام آن حضرت(س) برتر است يا مقام امير‌المومنين(ع) و برخي معتقدند که فقط بعد «ولايت» امير‌المومنان عليه‌السلام از ايشان برتري دارد؛ يعني چون امير‌المومنين(ع) ولي خدا، پس از پيغمبر(ص) بر خلايق است، از اين جهت به حضرت زهرا(ع) ولايت دارد و فقط برتري از اين باب است، لذا شخصيت بسيار بزرگواري است که از همه ائمه مقامش بالاتر و ‌ام الائمه و اولين شهيد راه ولايت است، بايد گفت در حضرت زهرا(س) يک ويژگي خاص وجود دارد که آن حضرت را به تمام معصومين و تمام شخصيت‌هاي عظيم‌الشأن بي‌نظير کرده است و آن با وجود اينکه آن حضرت (س)، زن هست و از زنان تکاليفي همچون مردان خاسته نشده است، اما مظهر ايثار و ولايت‌مداري . از ديدگاه حضرت زهرا (س) بهترين زنان کساني هستند که مردان نامحرم آنها را نبينند و او نيز مردان نامحرم را نبيند -که اين ديدگاه پيغمبر هم هست- يک چنين جايگاهي يک زن مسلمان دارد که برترين آنها خود حضرت فاطمه سلام الله عليهاست، اما در آنجايي که پاي دفاع از ولايت به پيش مي‌آيد، در جمع نامحرمان نامرد که با بي‌تفاوتي نظاره‌گر غصب خلافت و کنار زدن ولي خدا بودند، آن چنان خطابه‌اي را در دفاع از ولايت بيان مي‌کند که تاريخ را متحير کرده است، لذا از اين جهت آن بزرگوار مظهر ولايتمداري و ايثارگري است و آن هم به عنوان نخستين کس در اين عرصه وارد شد و از جان مبارک خود هم مايه گذاشت، يک ويژگي استثنايي دارد که بايد شهامت آن حضرت و علل شهادت آن حضرت به خوبي دريابيم و بزرگ بداريم و با الگوگيري از الگوي بي‌نظير بشريت، بتوانيم به سيره آن حضرت(س) عمل کنيم. منبع خبر گزاري فارس
شما از نسخه قدیمی مرورگر خود استفاده می کنید و قادر به مشاهده صحیح این سایت نخواهید بود.
لطفاً مرورگر خود را به روز نمایید
دانلود آخرین نسخه مرورگرها