En Ar

«فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ»

عبدالرحمن بن ملجم مرادى به قصد کشتن حضرت علي (ع) وارد کوفه شد. چون اين آتش شوم با تحريک زنى به نام قُطّام شعله ور گشته و فزوني يافت و نيز زمان موعود با هم‎پيمانانش فرا رسيد، آن ملعون شمشيرى مسموم همراه خود برداشت و سحرگاه به مسجد کوفه وارد گشت.

ميان خفتگان افتاد. على(عليه‎السلام) اذان گفت و داخل مسجد شد، سپس به محراب رفت و ايستاد و نماز را آغاز کرد، به رکوع و سپس به سجده رفت. چون سر از سجده نخست برداشت، ابن ملجم او را ضربت زد و ضربت او بر جاى ضربتى که عمرو پسر عبدود در جنگ خندق بدو زده بود آمد. ابن ملجم گريخت و على در محراب افتاد.

در همين لحظه امام اظهار داشت: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ»؛ قسم به پروردگار کعبه، رستگار و سعادتمند شدم.

باز امشب عشق تنها مي‌شود * زخم سهم فرق مولا مي‌شود
آفتاب عشق گلگون مي‌شود * سينه سجاده پرخون مي‌شود
پشت نخل آرزو خم مي‌شود * داغ حسرت سهم آدم مي‌شود
جاده مي‌ماند غريب و بي سوار * ذوالفقار عدل مي‌گيرد غبار
شهادت مولا امير المؤمنين  (عليه السلام) تسليت باد

«فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ»
شما از نسخه قدیمی مرورگر خود استفاده می کنید و قادر به مشاهده صحیح این سایت نخواهید بود.
لطفاً مرورگر خود را به روز نمایید
دانلود آخرین نسخه مرورگرها